نصیحتم به تو
دخترم ای جانم ای عزیز دل مامان که هیچ عشقی به جز عشق تو انقدر زیبا نیست
ای من به فدای تو دوست دارم این رو بدونی که از 3 نفر متنفرم.3 نفری که به جای اینکه همراه زندگی بابات باشن همش به زندگی ما حسادت داشتند.به کار کردن زیادی من .چرا چون داشتم پول در می آوردم
به محبت های بابا دیگه تصورش رو بکن به اینکه بابایی واسه من پرتقال پوست میکنه حسادت میکنن و با زبون خودشون به دیگرون میگن.به کمک های بابایی به من .فکرشو بکن وقتی تو 7 ماهت بود من خودم تنهای تنها یک هفته از 7 صبح تا 11 که شما گلم خواب بودی خونه تکونی کردم در حد تیمملی.تمام پنجره ها و توری ها رو در اوردم تنهایی شستم بعد مادربزرگت که خدا ازش نگذره چون من نمیگذرم روز اول عید برگشته جلو شوهر عمه هات میگه از بس از وقتی دلسا به دنیا اومد بابای دلسا خونه رو جارو کرده پسرم امسال سرما خورده!!!!!!!!!!!!! میدونم عقل نداره.آدمی که عقل داشته باشه که اینطور صحبت نمیکنه .بعد این زن ادعا میکنه تو و بابا رو خیلی دوست داره.ادعا میکنه الان ک به خاطر باز کردن مغازه تو بحران اقتصادی هستیم به فکر ماست.میخوام 100 سال نباشه.آدمهایی که حسودن وقتی آدم خوشه الان تو سختی ادعا دارن نگران ما هستن.دیگه تصور کن عمع بزرگت همون اوایل باز کردن مغازه به شریک بابا میگه به جای اینکه با بابای تو شراکت کنه بره با اونا شریک بشه .الکی بهش میگه بابا اول به اونا پیشنهاد شراکت داده ولی اونا به خاطر اخلاق بابا !!! باهاش شریک نشدن.!!!!! در صورتی که عمرا بابا اینکار رو نکرده و نمیکنه.بدم میاد ازشون.اما طفلی بابا خوب خونوادشن .راحت از این حرفها میگذره و همش به فکرشونه.
اما بدون من هیچوقت ازشون نمیگذرم و خدا باید جوابشونو بده.میدونی میبینمشون حالم بد میشه.از آدم های حسود بدم میاد.